علاقمندان وبلاک ستاره بامیان

۱۳۹۰ آذر ۸, سه‌شنبه

چگونگی شكل گیری شخصیت یزید

آشكار شدن دعوت پیامبر در مكه مكرمه باعث شد كه سران قریش چون ابوسفیان و ابوجهل و دیگران كه از مقام و منصب بالایی در شهر برخوردار بودند، با بدگویی از پیغمبر و آزار رساندن بدو و یارانش و نسبت دادن شاعری، دیوانگی و ساحری به او، وی را مورد اذیت قرار دهند. از طرف دیگر با اجرای برنامه‌هایی چون طرح محاصره پیامبر و خاندانش به مدت سه سال و توطئه كشتن او سعی در خاموش كردن چراغ رسالت داشتند. اما با تحمل و صبوری پیامبر و یارانش از یك سو و گسترش روزافزون اسلام از سوی دیگر این دشمنی‌ها در روند تكامل دین و آیین نبوی تاثیری نگذاشت و نهایتاً با هجرت پیامبر به مدینه تمامی توطئه‌ها خنثی شد. مهاجرت مسلمانان از مكه به مدینه باعث از دست دادن مشاغل آنان شد چرا كه حرفه آنان داد و ستد و بازرگانی بود و مردم مدینه عمدتاً به كار كشاورزی مشغول بودند لذا جهت كسب درآمد یا باید به مكه می‌رفتند كه دشمنان با بیرون راندنشان از شهر این فرصت را از مسلمانان گرفته بودند و یا باید خط بازرگانی مكه را به خطر بیندازند تا از این طریق بتوانند راه را برای تجارت و بازرگانی برای خود هموار كنند. به همین دلیل جنگ‌های زیادی بین مهاجران مسلمان با كاروان‌های بازرگانی مكه صورت گرفت كه با مراجعه به تاریخ اسلام می‌توان به جوانب مختلف آن آگاهی یافت آنچه كه حائز اهمیت است ریاست این جنگ‌هاست كه عمدتاً با ابوسفیان حاكم مكه بوده است و این امر نشان از دشمنی دیرینه او با پیامبر و اسلام است اما نهایتاً پس از فتح مكه به دست مسلمانان او نیز به اجبار مسلمان شد تا جایی كه پیامبر فرمود او را در جایی قرار دهند تا لشكریان از پیش روی او بگذرند. ابوسفیان چون عظمت مسلمانان را دید به عباس عموی پیامبر گفت: پادشاهی پسر برادرت بزرگ شده است! عباس گفت: وای بر تو این پیغمبری است نه پادشاهی ... .

از این كلام به درستی روشن می‌شود كه نگاه ابوسفیان تا چه اندازه به حكومت و قدرت وابسته است. پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و روی كار آمدن خلفای سه گانه حاكمیت و قدرت همچنان در مدینه باقی ماند اما با كشور گشایی‌های مسلمانان در زمان خلیفه دوم مردم با آداب و سنن اقوام دیگر چون روم و ایران آشنا شد و به تدریج آن آداب و رسوم در میان فرهنگ عرب ساده و بادیه نشین راه یافت و آنان كه اشتهای بیشتری به دنیا داشتند از این سفره گسترده بهره فراوان نصیب خود ساختند. معاویه فرزند ابوسفیان در همین ایام یعنی سال پنجم خلافت عمر به ولایت شام دست یافت و زمانی كه پدرش را از ماموریت خود مطلع كرد وی گفت: مهاجران پیش از ما مسلمان شدند و ما پس از ایشان به این دین در آمدیم آنان حالا مزد خود را می‌گیرند، آنها رئیسند و ما پیرو، به تو شغل مهمی داده‌اند. بنگر تا به خلافت آنان نروی چه تو نمی‌دانی پایان كار چه خواهد شد. این گفتگو نشان می‌دهد كه پدر و پسر چگونه مسلمانی را وسیله برخورداری از دنیا و رسیدن به ریاست و حكومت می‌دانستند.

ـ معاویه از روزی كه از جانب عمر به حكومت شام رسید در نظام حكومت روش امپراتوران روم را به كار برد و در زندگانی شخصی خود از آنان تقلید كرد. سادگی حكومت اسلامی را رها كرد و دستگاه پرشكوهی برای خود فراهم آورد... . برای خود دسته نگهبانی مسلح تاسیس كرد كه چون به مسجد می رفت او را در میان می‌گرفتند... . می‌توان گفت فاصله بین والی و رعیت از دوره معاویه پدید گشت. رفتار او نیز با مردم آن سرزمین همان گونه كه رومیان داشتند بلكه بهتر از آنان به ایشان می‌رسید. به طوری كه بسیاری از مردم شام تصور می‌كردند كه پیامبر خویشاوندانی جز بنی امیه ندارد!

ـ یزید فرزند معاویه در چنین جامعه‌ای متولد شده است و او نه تنها از تربیت دینی بهره‌ای نداشت بلكه تربیت ناشوده بود چرا كه نوشته‌اند معاویه روزی نزد مادر یزید رفت... و شنید كه او زندگانی شهری را نكوهش می‌كند لذا او و فرزندش را به قبیله نزد كسانش فرستاد بدین جهت یزید تربیت بیابانی یافت. بهره‌ای كه از این تربیت گرفت گشاده زبانی، شعر نیك گفتن و شكار بود.

منبع:

با استفاده از تاریخ تحلیلی اسلام، دكتر شهیدی .




هیچ نظری موجود نیست: